خاک باران خورده

خاک،منم...و باران،لطف بی انتهای تو

خاک باران خورده

خاک،منم...و باران،لطف بی انتهای تو

خاک باران خورده

از خاک می‌روم که از آیینه‌ها شوم
ها می‌روم از این منِ خاکی جدا شوم

من زادۀ زمینم و تا عرش می‌روم
پر می‌کشم، مسافر اُمُّ‌القُرا شوم

این چند روز، فرصت خوبی‌ست تا که من
از چند سال بندگی تن جدا شوم

تا نقطهٔ عروج دل خویش پر زنم
از خود جدا شوم، همه محو خدا شوم

با جامه‌ای سپیدتر از بخت آفتاب
از تیرگی این همه ظلمت رها شوم

لب را به ذکر قدسی لبیک وا کنم
با اهل آسمان و زمین هم‌صدا شوم

در لحظهٔ طواف بگردم به گِرد یار
سرگشته چون تمامی پروانه‌ها شوم

در جستجوی زمزم جوشان عاشقی
از مروه تا صفا بروم، باصفا شوم

حرف تمام شعر همین است؛ این که من
در خود فرو بریزم و از نو بنا شوم
#سید_محمدجواد_شرافت

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ مرداد ۹۹، ۱۵:۲۰ - سامان رضوانی
    ممنون
  • ۱۵ مرداد ۹۹، ۱۵:۱۹ - سامان رضوانی
    جالبه
  • ۱۵ مرداد ۹۹، ۱۵:۱۶ - سامان رضوانی
    زیبا بود
  • ۱۵ مرداد ۹۹، ۱۵:۰۷ - الناز نوبخت
    ممنون

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «با تو» ثبت شده است

۲۱
آذر

خداوندا...angel

خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم

مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را

مبادا گم کنم اهداف زیبا را

مبادا جا بمانم از قطار موهبت هایت

مرا تنها تو نگذاری

که من تنها ترین تنهام...انسانم

 

خدا گوید:

تو ای زیباتر از خورشید زیبایم

تو ای والاترین مهمان دنیایم

تو ای انسان!

بدان همواره آغوش من باز است

شروع کن...یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من...heart