خاک باران خورده

خاک،منم...و باران،لطف بی انتهای تو

خاک باران خورده

خاک،منم...و باران،لطف بی انتهای تو

خاک باران خورده

از خاک می‌روم که از آیینه‌ها شوم
ها می‌روم از این منِ خاکی جدا شوم

من زادۀ زمینم و تا عرش می‌روم
پر می‌کشم، مسافر اُمُّ‌القُرا شوم

این چند روز، فرصت خوبی‌ست تا که من
از چند سال بندگی تن جدا شوم

تا نقطهٔ عروج دل خویش پر زنم
از خود جدا شوم، همه محو خدا شوم

با جامه‌ای سپیدتر از بخت آفتاب
از تیرگی این همه ظلمت رها شوم

لب را به ذکر قدسی لبیک وا کنم
با اهل آسمان و زمین هم‌صدا شوم

در لحظهٔ طواف بگردم به گِرد یار
سرگشته چون تمامی پروانه‌ها شوم

در جستجوی زمزم جوشان عاشقی
از مروه تا صفا بروم، باصفا شوم

حرف تمام شعر همین است؛ این که من
در خود فرو بریزم و از نو بنا شوم
#سید_محمدجواد_شرافت

آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ مرداد ۹۹، ۱۵:۲۰ - سامان رضوانی
    ممنون
  • ۱۵ مرداد ۹۹، ۱۵:۱۹ - سامان رضوانی
    جالبه
  • ۱۵ مرداد ۹۹، ۱۵:۱۶ - سامان رضوانی
    زیبا بود
  • ۱۵ مرداد ۹۹، ۱۵:۰۷ - الناز نوبخت
    ممنون

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حافط» ثبت شده است

۲۲
دی

موسی (علیه السلام) خطاب به خداوند در کوه طور:

-أَرِنی (خودت را به من نشان بده)

+ لَن تَرانی (هرگز مرا نخواهی دید)

 

برداشت سعدی:

چو رسی به کوه سینا،ارنی مگو و بگذر

که نیرزد این تمنا،به جواب لن ترانی

برداشت حافظ:

چو رسی به طور سینا،ارنی بگو و مگذر

تو صدای دوست بشنو،نه جواب لن ترانی

برداشت مولانا:

ارنی کسی بگوید،که تو را ندیده باشد

تو که با منی همیشه،چه تری چه لن ترانی

 

سه بیت،سه نگاه،سه برداشت

مثل سعدی عاقلانه

مثل حافظ عاشقانه

مثل مولانا عارفانه